کد مطلب:36529 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:172
گر دخان او را دلیل آتش است (مثنوی، دفتر پنجم، بیت 571) آزمودم عقل دوراندیش را (مثنوی، دفتر دوم، بیت 2334) عقل در حقیقت ابزاری است به دست دل، آنچه دل می بیند برایش دلیل می آورد و آنچه دل می خواهد برایش وسیله سازی می كند. این است شان [صفحه 43] و صفت عقل جزوی. اما عقل كلی حكایتش دیگر است و همان عقل عقل است كه از آن اصفیا و اولیاست و عین رستن از معقولات و استدلالات است: بند معقولات آمد فلسفی (مثنوی، دفتر سوم، بیت 2527) در مغرب زمین نسبت به حدود عقل و فاهمه ی بشر و حدود زبان انسان، و مسائل معرفت شناختی، توجه سیستماتیك مبذول شده است. و مكتبهای فلسفی «نقدی» كوشیده اند تا حد عقل و به تبع آن حد زبان را معین كنند و از این طریق معلوم دارند كه انسان چه چیزهایی را علی الاصول می تواند بفهمد و چه چیزهایی را علی الاصول می تواند بگوید. از نظر این مكاتب خروج از این دایره ی مجاز، به یاوه اندیشی و مهمل گویی خواهد انجامید.
«عقل بوالفضول»، عقلی است كه پا از حد مجاز خود فراتر نهاده است. در مثنوی مولوی بخصوص، آنقدر سخن در ذم و نقد عقل آمده است، كه عاقلان و عالمان را می رنجاند! نكته سنجی های مولوی البته حكیمانه و شنیدنی است. غرض وی طرد عقل نیست. غرض وی تایید حماقت نیست. غرضش توجه دادن به كوتاهی دست عقل از دامن پاره ای حقایق و عوالم است. غرضش توضیح این معناست كه عقل نظری دنبال دلیل است و عقل عملی دنبال وسیله. یكی با دلیل، مدعا را ثابت می كند و دیگری با وسیله، به هدف می رسد. دلیل برای چشمی است كه بی واسطه و بی عینك نمی بیند و وسیله برای شخص مختار و دوراندیشی است كه به گمان خود، هدف را اختیار می كند. اما آنكه حقیقت را عیان می بیند یا آنكه مجذوبانه (نه مختارانه) حركت می كند، از دلیل و از وسیله، مستغنی است:
بی دخان ما را در آن آتش خوش است
بعد از این دیوانه سازم خویش را
شهسوار عقل عقل آمد صفی
صفحه 43.